اعتماد به نفس به سبک آدمیزاد
اعتماد به نفس به سبک آدمیزاد
میدونستی اکثر آدما بخاطر کمبود اعتماد به نفس خیلی از فرصت های زندگی رو از دست میدن؟
اعتماد به نفس چیه:
اعتماد به نفس یا (self confidenc)یعنی من به خودم و توانمندی هام باور داشته باشم وقتی حرف از توانمندی میشه به این معنی هست که من مهارتی دارم که میتونم انجامش بدم;وقتی هم حرف از باور میشه یعنی من خودمو باور داشته باشم که میتونم از مهارتم استفاده کنم و به هدفم برسم.
ما آدما فکر میکنیم آدمی که اعتماد به نفس داره یعنی از چیزی نمیترسه و بدون ترس جلو میره در صورتی که ترس یه واکنش طبیعی هست و نشون دهنده ی سلامته انسانه.
بزار یه تعریف دیگه از اعتماد به نفس بگم دوست عزیز:
اعتماد به نفس یعنی به ترسهات احترام بزاری و بپذیری که ترسیدی اما اقدام کنی اصلا جنس اعتماد به نفس از اقدامه…
یعنی بگی آره من ترسیدم به خودم اما میرم و انجامش میدم.
یه نکته مهم؛موقعی که میری تو دل ترسهات تازه داستان شروع میشه و کلی فکر و احساسه که میاد:نا امید میشی،بهانه میاری،اضطراب میگیری،میترسی،پس اقدام کن و این احساسات رو بپذیر.
بد نیست بدونی همه ما آدما یه منطقه امنی واسه خودمون داریم حالا منطقه امن چیه:منطقه امن جایی هست که ما بهش عادت داریم و همی چی برامون عادیه و خطری واسمون تلقی نمیشه مثلا سخنرانی نکردن یا کارمندی یا مجرد بودن یا هرچیزی یا کاری که میخوایم واسه اولین بار انجام بدیم.
زمانی که ما تصمیم میگیریم از منطقه امن خودمون بیایم بیرون وارد منطقه ترس هامون میشیم و با ترس هامون روبرو میشیم
بعد از منطقه ترس منطقه یادگیریه تو این مرحله ما کم کم شروع میکنیم به یاد گرفتن و تجربه کردن و چیزای جدید میبینیم.منطقه بعدی رشد هست و ما تازه شروع میکنیم به رشد کردن
چرا اعتماد به نفس؟
خیلی از مشکلات ما بخاطر نبود یا کمبود اعتماد به نفسه چرا؟
چون وقتی من خودم رو باور نداشته باشم وقتی که مهارت و توانمندیم رو قبول نداشته باشم نمیتونم تلاش کنم و اینجا وارد یه چرخه ای میشم به نام چرخه ی بی اعتماد به نفسی که اولش بی اعتماد به نفسم بعد تلاش نمیکنم و بعد شکست میخورم و دوباره اعتماد به نفسم کم میشه و تلاش نمیکنم و شکست میخورم.
مثال کسب و کار
بزارید واستون یه مثال ساده بزنم مثلا الان من یه کارمندم و اعتماد به نفس ندارم که برم درخواست افزایش حقوق بدم یا درخواست ارتقا شغلی بدم!بنظرتون میتونم پیشرفت کنم؟یا بزاراینجوری بگم وقتی من خودمو لایق پیشرفت ندونم و به خودم باور نداشته باشم مدیرم چطور میتونه باورم داشته باشه؟
مثال روابط
اگه من باور نداشته باشم که میتونم یه رابطه خوب و سالم داشته باشم اگه روی مهارت های ارتباطی کار نکنم توی رابطه در نتیجه تلاش نمیکنم و شکست میخورم و بعد وارد یک رابطه اشتباه دیگه میشم.
حالا نوبت راهکار و تمرینه:
اولین تمرین اینه ببینم چیکار میخوام بکنم و چه تغییری میخوام تو زندگیم داشته باشم منطقه امن من چیه؟
دومین تمرین اینه با خودم رو راست باشم و ببینم بهونه هام برای تغییر نکردن چیه؟
چه افکار و صداهایی تو ذهنم میاد:
از تو که گذشته،تو که دختری نمیتونی،تو ایران مگه میشه رشد کرد
سومین راهکار اینه به این افکار و صداها توجهی نکنم و بدونم که اینا فقط یه فکر هستن و من کار درست رو انجام بدم.
یادت باشه اعتماد به نفس جنسش از اقدامه…
تا مقاله دیگه خدا نگهدااااار
دیدگاهتان را بنویسید