منم ترسیده بودم!
آیا آدمای با اعتماد به نفس هم احساس ترس می کنند؟
انسان های کمی مثل نلسون ماندلا هستند که هم شخصیت الهام بخشی دارند هم مشکلات فراوانی را تحمل کرده اند!
نلسون ماندلا سال های طولانی ای را با رژیم ستمگر آپارتاید مبارزه می کرد همینکه کشته نشد خودش نوعی معزه بود.
بعد از دستگیری ماندلا توسط حکومت آفریقای جنوبی 27 سال رو در زندان سپری کرد
ماندلا در زندگی نامه اش توضیح میدهد که:
تمام روز رو زیر نور خورشید سخت کار می کردیم، سنگ ها را از معدن استخراج و خرد می کردیم،مدام شکنجه می شدیم و گرسنه می ماندیم!
افراد زیادی زیر بار شکنجه ها کمر خم کردند اما ماندلا هرگز! زیرا که هدفی داشت
آنقدر برای کسب عدالت و برابری ایستادگی کرد تا بالاخره از زندان آزاد گردید و به عنوان اولین رئیس جمهور سیاه پوست آفریقای جنوبی انتخاب شد.
ریچارد استنگل یکی از نویسندگانی بود که در نوشتن زندگی نامه ماندلا او را همراهی کرد،او شرح می دهددر دوران مبارزه و اسارت ماندلا همواره احساس ترس می کرد و حتی نلسون ماندلا به او گفته بود:
البته که ترسیده بودم!نمی توانم وانمود کنم شجاعم و قادرم توام دنیا را شکست دهم!
ماندلا فهمیده بود که اگر می خواهد در زندان رهبری الهام بخش باشد باید قادر باشد ترسش را پنهان کند و همین کار را کرد، او نمی توانست ترسش را از بین ببرد اما توانست روی حالت های چهره،وضعیت بدنی طرز راه رفتن و صحبت کردنش کنترل داشته باشد تا تصویر نترس بودن را به دیگران منتقل کند!
وقتی زندانیان راه رفتن با افتخار او را می دیدند انگیزه پیدا کرده و احساس غرور می کردند!
وقتی ماندلا با افتخار و اطمینان در حیاط زندان راه می رفت نشان دهنده ی کدام یک از تعریف های اعتماد به نفس بود؟
آیا او فردی با احساس اطمینان بود یا رفتار و عملش نشان دهنده اعتماد به نفس بود؟
شک نکنید که رفتار او بوده که نشان دهنده اعتماد به نفس بوده زیرا که او احساس آرامش و اطمینان نداشت اما رفتاری را بروز می داد که نشان دهنده ی اعتماد به نفس بود به حدی که وقتی احساس ترس شدیدی را تجربه می کرد هم با افتخار راه می رفت به بیان دیگر یاد گرفت متکی بر خود باشد صرف از ترس هایش.
چرا اگر اعتماد به نفس احساس بود ما بیچاره می شدیم؟
تصور کنید اگر ماندلا در دوران اسارت خود قبل از هر اقدامی منتظر می ماند تا تمام ترس ها و تردیدهایش برطرف شود یعنی با خود میگفت: تا احساس آرامش و اطمینان نکنم و تمام ترس هایم را از بین نبرم و هیچ فکر منفی ای نداشته باشم نمیتوانم در حیاط زندان با غرور و سربلندی راه بروم آیا این روش به او کمک می کرد تا نلسون ماندلا شود؟!
منظور ما از داستان بالا این نیست که تقلید کنید یا وانمود کنید کاری که باید انجام دهیم این است که با خودمان صادق باشیم و بجای کنار آمدن با ترس هایمان سعی در مدیریت آن ها داشته باشیم.
نکته کلیدی:
اگر قرار باشد برای هرکاری منتظر بمانیم تا احساس اطمینان پیدا کنیم و بعد اقدام کنیم ممکن است تا آخر عمر این احساس در ما شکل نگیرد…
لانس آرمسترانگ برای اعتماد به نفس چیکار کرد؟
لانس آرمسترانگ برنده هفت دوره مسابقات دوچرخه سواری و از بزرگترین ورزشکاران تاریخ بشر میگوید:
اعتماد به نفس تقلید کردنی یا وانمود کردنی نیست باید آن را بدست آورد.
یعنی باید تلاش کرد…
اگر میخواهیم کاری را با اعتماد به نفس انجام دهیم مثل:صحبت کردن در جمع،رانندگی کردن و…. باید برای دستیابی به آن تلاش کنیم،باید مهارت های لازم را بارها تمرین کنیم تا جزئی از وجودمان شود،اگر در کاری مهارت کافی نداریم
نمی توانیم منتظر احساس اعتماد به نفس باشیم.
یادمان باشد که:
اول رفتارها و اقدام های نشان دهنده ی اعتماد به نفس می آیند و بعد از آن احساس اعتماد به نفس شکل می گیرد.
دیدگاهتان را بنویسید