چگونه کمبود اعتماد به نفس زندگی تان را نابود می کند

کمبود اعتماد به نفس عواقب زیادی دارد که می تواند بسیار سنگین باشد وقتی آنچه را که باید انجام دهید را انجام نمی دهید!
وقتی احساس نا امیدی و نارضایتی داشته باشیم و شکست ها پشت سر هم اتفاق بیفتند و بابت آن خودمان را سرزنش کنیم بدون شک اعتماد به نفس ما کاهش پیدا می کند،شما تصویری که از خود دارید منفی است و با دیگران به سختی ارتباط برقرار می کنید اما باور کنید که می توان جلوی این کابوس را گرفت و وارد چرخه اعتماد به نفس شد.
کافی است بخواهید تا موفق شوید!
این جمله را اغلب شنیده ایم و درست است اما اگر اعتماد به نفس نداشته باشیم چطور می توان عمل کرد؟
عدم اعتماد به نفس در بسیاری از موارد مانع رسیدن به خواسته ها و نیازهای ما شده و سد راه آرزوهایمان می شود.
وقتی اعتماد به نفس نداشته باشیم وارد یک چرخه از شکست می شویم:
ابتدا به خود می گوییم که من موفق نمی شوم بعد شکست را پیش بینی کرده و بعد فکر شکست مارا می ترساند مرحله بعدی ترجیح می دهیم تلاش نکنیم و بعد عقب نشینی کرده و کاری انجام نمی دهیم و بعد به خواسته خود نمی رسیم و بخاطر کاری که نکرده ایم شرمنده خود می شویم و شروع می کنیم به سرزنش خودمان که می بینی نمی توانی کاری را انجام دهی! خلاصه ی این چرخه می شود بی اعتماد به نفسی مرحله بعدی تلاش نکردن و در آخر شکست خوردن
اگر هنگام مواجه با شرایط مختلف اجتناب می کنید مثلا:موقع ورود به یک رستوران یا مکان عمومی ترجیح می دهید اول دوستتان وارد شود و سوال بپرسد یا از دوستتان می خواهید که بجای شما در مقابل مدیران خود سخنرانی کند و این دوست شماست که در پایان مورد تمجید و ستایش قرار می گیرد
برای اینکه جلوی چرخه شکست را بگیریم و وارد چرخه موفقیت شویم:
یک هدف که قابل دستیابی می باشد را انتخاب کنید و تصور کنید می توانید موفق شوید،شکست خود را نسبی کنید،دیگر از شکست نمی ترسید،حالا تلاش می کنید،موفق می شوید،برای خودتان ارزش قائل می شوید،به خودتان افتخار می کنید،از خودتان راضی بوده و احساس مفید بودن می کنید،حالا انگیزه بیشتری برای انجام کارهای بعدی دارید
آلبرت الیس در نوزده سالگی از طرد شدن از سوی زنان به شدت وحشت داشت!
آلبرت الیس در آن برهه از زندگی اش نمی دانست که روزی از روانشناسان تاثیر گذار قرن بیستم می شود،او بیش از هرچیزی در رویای غلبه بر ترسش بود به نظرتان آلبرت برای غلبه بر ترسش چه کار کرد؟
او هر روز به مدت یک ماه به باغ گیاه شناسی نیویورک می رفت و خودش را مجبور می کرد سر صحبت را با هر زن جذابی که می بیند باز کند،هر چند برایش بسیار وحشت آور بود هر طور که شده دهانش را باز می کرد و کمی حرف می زد
تا آخر ماه به صد زن زیبا پیشنهاد ملاقات داده بود که حتی از یک نفر هم جواب مثبت نگرفته بود! اما الیس این مسئله را به عنوان شکست در نظر نمی گرفت،اتفاقا
برعکس آن را موفقیتی بزرگ می دید چرا؟زیرا در آن زمان توانسته بود بر ترس از طرد شدن خود غلبه کند، او یاد گرفت که ترس چیزی فراتر از احساسی ناخوشایند نیست دستیابی به این طرز فکر او را از ترس رهایی داد و موجب شد باقی عمرش را با ماجراجویی زندگی کند.
حالا از شما می خواهم یک هدف یا یک ترس را در ذهن خود بیاورید و متن زیر را تکمیل کنید:
من متعهد می شوم این کار را انجام دهم:در…..(تاریخ و زمان خاصی را مشخص کنید)قصد دارم…..(دقیقا مشخص کنید که کدام کارها را با دست ها و پاها و دهانتان انجام خواهید داد)سپس هدفتان را برای خودتان بازگو کنید(با صدای بلند یا به آرامی و در سکوت)
سخن آخر این که متاسفانه یاد گرفته ایم از ترس هایمان بترسیم،از اضطراب هایمان مضطرب شویم و از عصبانیت هایمان بر افروخته شویم…
اعتماد به نفس که نداشته باشیم چه می شود؟
اجتناب می کنید از:
- قرار ملاقات های جدید
- شرکت در پروژه های جدید
- خلق موقعیت
- استفاده از فرصت ها
بگذارید یک داستان واقعی برایتان تعریف کنم،یک روزی قرار بود مدیر عامل یکی از بانک ها به شرکت ما بیاید و بازدید داشته باشد، از آنجایی که آدم بزرگی بود کلی تشریفات و تمهیدات در نظر گرفته شده بود همه کارمندان باید لباس رسمی و پیرهن سفید بر تن می کردند، شور و شوق خاصی در شرکت برقرار بود با وجود استرس فراوان همه خوشحال از این اتفاق بودند،مدیر عامل آمد و خداروشکر آن روز به خوبی به اتمام رسید فردای آن روز متوجه شدم که چند نفر از همکاران برای روز بازدید مرخصی گرفته و نیامده بودند تصمیم گرفتم با یکی از آن ها صحبت کنم و دلیل را جویا شوم،دلیلی که همکارم آورد قانعم نکرد کمی عمیق تر که صحبت کردیم متوجه شدم بخاطر کمبود اعتماد به نفس آن روز را مرخصی گرفته بود
فکر می کنم متوجه شده باشید که اعتماد به نفس که نداشته باشیم چه می شود!
صرف نظر از این که چقدر خوب هستیم،همیشه می توان بهتر شد
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.